۱۳۸۷ دی ۱۷, سه‌شنبه

خاطرات خبرنگار زن اروپائی در غزه........

خاطرات خبرنگار زن اروپايي در غزه: توقع آمبولانس داشتيم، گاري آوردند
«اوا جازيويچ» (Ewa Jasiewicz) يك روزنامه نگار خانم و فعال حقوق بشر اروپايي است. وي از معدود روزنامه نگاران بين المللي حاضر در غزه محسوب مي شود.
«اوا» در حال حاضر هماهنگ كننده «جنبش غزه آزاد» است؛ گروهي متشكل از فعالان صلح مستقر در آمريكا كه هدف آن شكستن محاصره غزه است.
وي مشاهدات خود از حملات وحشيانه اسرائيل به نوار غزه در طول هفته گذشته را در روزنامه انگليسي گاردين به رشته تحرير درآورده كه در ذيل مي آيد:
يك شنبه
در اولين روز از حملات اسرائيل بيش از 230 نفر در عرض 24 ساعت قتل عام شدند. من و دوستم، محمد، امروز به سمت شهر بيت لاحيا در شمال نوار غزه حركت كرديم تا شب را نزد خانواده يك فعال حقوق بشر محلي سپري كنيم. در اواسط راه از شليك يك موشك اسرائيلي شوكه شديم، از جا پريديم و تصميم گرفتيم تا از يك كارخانه رنگ در منطقه جباليا كه بر اثر اصابت موشك در حال سوختن بود فيلم تهيه كنيم. هيچ كس در اين حادثه مجروح نشده بود. زماني كه از مهلكه گريختيم يك موشك ديگر، اين بار در پشت سر ما به يك كارخانه فولاد اصابت كرد. مردم فرياد مي زدند: «في شهيد، في شهيد»، به اين معنا كه يك نفر شهيد شده است، اما ما كسي را مشاهده نكرديم. اتومبيل ما تنها خودروي عبوري در جاده بود. راننده به ما گفت: «ترس و وحشت بر خيابان ها سايه افكنده است، هيچ كس تمايل ندارد از خانه اش بيرون بيايد.»
در شهر بيت لاحيا، دوست ما اعلاميه هايي را كه از هواپيماهاي اسرائيلي پخش شده بود، نشانمان داد. در اين اعلاميه ها با دستخط خوانا نوشته شده بود: «نيروهاي دفاعي اسرائيل مشغول انجام وظيفه عليه عاملان عمليات تروريستي (حماس) هستند... ما همه سعي خود را مي كنيم كه هيچگونه خسارت يا جراحتي را به غيرنظامي ها تحميل نكنيم».
دوستمان كه فعال حقوق بشر است ما را به پشت بام خانه خود برد و اهداف احتمالي حملات اسرائيل را نشان داد. اينجا يك مسجد وابسته به حماس، يك پاسگاه محلي پليس و كاخي وجود دارد كه زماني محل رفت و آمد اعضاي شاخه نظامي حماس بود. صداي تانك ها در امتداد نوار مرزي، حملات آپاچي ها به جباليا، بمباران ناوهاي جنگي اسرائيل عليه ساحل غزه و حملات جنگنده هاي F16 به دانشگاه اسلامي غزه آرامش شب را از ما گرفته بود. يكي از دوستانم كه عضو نيروهاي داوطلب پزشكي است از جباليا تلفن كرد و گفت: «آنها مسجد ايمان آجين را بمباران كرده اند، ما پنج دختر كوچك را از زير آوار بيرون آورده ايم كه هر پنج نفر شهيد شده اند.»
دوشنبه
به منطقه جباليا رفتيم. حملات متعدد اسرائيل يك مسجد و خانه مجاورش را با خاك يكسان كرده است. اعضاي خانواده اي كه فرزندان دختر خود را در اين حادثه از دست داده اند در مقابل اين مسجد تخريب شده به سوگواري نشسته اند. اصلاً و ابداً امكان دلداري به پدر دختران شهيد وجود نداشت. وي رهبران عرب و آمريكا را لعن و نفرين مي كرد و مي گفت: «آنها خوابيده اند، آنها خوابيده اند و اسرائيلي ها خانه ما را بمباران كردند، جهان، مرده است. جهان، مرده است»

سه شنبه
ديروز دانشگاه اسلامي غزه، جايي كه محل تحصيل دانشجويان از همه مذاهب، اقوام و مليت هاست، بمباران شد. براي مشاهده خسارت ها عازم اين محل شدم و از حجم خسارات وارده شوكه شدم. يك هفته قبل بود كه درباره ژورناليسم و روزنامه نگاري در اين دانشگاه سخنراني كرده بودم. هم اكنون ساختمان علوم، مهندسي و فناوري تخريب شده، كتاب هاي درسي پاره و روي زمين پخش و پلا شده، تجهيزات رايانه و ... همگي منهدم شده است.

چهارشنبه
صبح چهارشنبه مشغول بررسي آخرين خسارات وارده شديم. سقف، ديوارها، اثاثيه و كف خانه خانواده النعيم - كه پنج شهيد دختر داده بودند - براثر فروريزي آوار ويران شده بود. در حالي كه مشغول صحبت با اعضاي خانواده و فيلم برداري از خرابي ها بوديم صداي ناهنجار قطعات شكسته به گوش مي رسيد. عازم بيمارستان بيت حانون شديم. مردم سراسيمه و پريشان بودند و جمعيت عظيمي جمع شده بود. انتظار داشتم يك آمبولانس را مشاهده كنم كه به سرعت جلوي بيمارستان مي پيچد اما به جاي آن يك گاري با الاغ ديدم كه سه كودك و دو تن از بستگان شان را حمل مي كرد.

«حيا»، 12 ساله، كشته شده بود، بدن سوخته وي سريعاً با يك ملافه سفيدرنگ پوشانده شد. «لاما»، چهار ساله، نيز مقابل چشمان ما فوت كرد. «اسماعيل»، 9 ساله، زنده بود. دكترها گفتند: «تصور مي كنيم حال اين پسربچه خوب باشد. بايد از پاهاي وي عكسبرداري كنيم» (اسماعيل صبح پنج شنبه فوت كرد).
ساعاتي بعد عازم دفتر شبكه خبري رامتان (Ramattan News) – شبكه تازه تاسيس فلسطيني ها براي مقابله با شبكه الجزيره – شدم. شب را آنجا سپري كردم. خبرنگاران رامتان همگي محلي هستند، آنها فاقد لباس هاي ضدگلوله يا كلاه ايمني هستند اما تعدادي از بهترين تصاوير و فيلم ها در اختيار دارند. مدير «بخش غزه» در اين كانال خبري گفت: آنها نگرانند هر لحظه هدف حملات اسرائيل قرار بگيرند. انتشار شايعاتي درباره احتمال حمله اسرائيل، همه خبرنگاران را وادار به ترك ادارات خود كرده به نحوي كه دوربين ها و رايانه هايشان را به يك خانه امن منتقل كرده اند.
نزديك به سه ماه است كه محموله اي حاوي نوارها، قطعات يدكي، تجهيزات ماهواره اي و تصويربرداري شبكه رامتان در مرز توقيف شده و اكنون مشخص نيست اين شبكه به چه طريقي تصاوير حملات اسرائيل را به طور زنده پخش مي كند
پنج شنبه
از گوشه و كنار شنيديم روز گذشته دو بهيار كه در تلاش براي تخليه تعدادي از مبارزان فلسطيني در جباليا بودند براثر اصابت موشك كشته و مجروح شده اند. «محمد ابو حصيرا»، 24 ساله، در دم جان باخت و يك بهيار 35 ساله را نيز در بيمارستان كمال آدوين از نزديك ملاقات كردم. وي از چند نقطه بدنش آسيب ديده بود. او بي تاب و بي قرار بود، سرش باندپيچي شده و مايع مغزي، بالش پشت سرش را مرطوب كرده بود. وي اندكي بعد فوت كرد.
من و علي، يك فعال حقوق بشر فلسطيني، تلاش كرديم صحنه اين حادثه را از نزديك تماشا كنيم اما موفق نشديم. علي، من را به خانه اش در حوالي جباليا برد. خانه وي فاقد پنجره بود و همه اعضاي خانواده 12 نفره اش در كنار هم در يك اتاق خوابيده بودند. «صالح» پسر سه ساله وي شجاع و نترس به نظر مي رسيد.
اصابت موشك به خياباني در بيت حانون منجر به آسيب ديدگي 16 نفر از جمله ده كودك شده بود. بيمارستان بيت حانون مملو از كودكان وحشت زده و خون آلود بود. يك پسربچه توسط دو تن از بستگانش آورده شده بود. اي كاش حال وي خوب شود. يكي از بستگان كودك مي گفت: «مشاهده مي كنيد كه چگونه كودكان در اين سن و سال با موشك آشنا مي شوند. آنها به محض آنكه بزرگ شوند همين موشك ها را به سمت دشمن خواهند فرستاد.»
در بيمارستان همه صحبت ها حول و حوش يك تجاوز زميني احتمالي به غزه است.
جمعه
با گذشت يك هفته از آغاز حملات، هواپيماهاي مراقبت همچنان بالاي سر ما در پروازند. هر شب بيشتر نقاط غزه در خاموشي كامل فرو مي رود. گاز، در دسترس قرار ندارد. مردم بر روي اجاق هاي گلي و سفالي دست ساز و با استفاده از چوب و نفت سفيد آشپزي مي كنند، مواد خوراكي به ويژه نان، كمياب شده است. با گشتن در اينجا، هم نشيني با خانواده ها و مشاهده اين مصائب احساس مي كنم كه جزئي از آوارگان هستم.