۱۳۸۷ دی ۹, دوشنبه

بیمه خبرنگاران

سلام آقای صارمی عزیز. چه‌طوريد حاجي؟ خيلي وقته زيارت‌تون نكردم. خدا ان‌شاءالله ما رو بيامرزه، شهيد محمود كه آمرزيده‌س. خيلي دل‌م براتون تنگ شده و هيچ نشوني هم ازتون نداشتم. يكي از دوستان مي‌گفت تو اكباتان ديگه نيستيد. واسه همين‌م كاملا بي‌خبر موندم ازتون. روز خبرنگار به شما بيش‌تر مبارك باشه كه سهم عظيمي در ثبت اين روز با اين عنوان داشتيد و ياد اون روزهاي پر تلاش به‌خير. ياد مخافت‌هاي مهاجراني و خاتمي به‌خير. ياد اومدن‌ها و رفتن‌هاي شما و پرسش‌ها و پاسخ‌هاي نگرفته‌ي ما از حضرات به‌خير!ان‌شاءالله بتونم از نزديك ببينم‌تون.يه امكان تماس براي من مهيا كنيد.يا علي...
+ نوشته شده توسط saremi در 11 Nov 2008 و ساعت 4 PM
GetBC(308);
2 نظر
بیمه خبرنگاران 1387
بیمه خبرنگاران در دستور کار دولت


معاون فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بر ضرورت بیمه شدن همه خبرنگاران به علت خطرهای کاری این حرفه تاکید کرد.

به گزارش رجانيوز به نقل از واحد مرکزي خبر،محسن پرویز افزود: بیمه از ضرورت های همه افراد در همه مشاغل است و خبرنگاران به علت نوع شغل و خطرهای کاری، در صف نخست این مجموعه قرار دارند.

وی با بیان این که دولت برای پیگیری و حل مسائل و مشکلات خبرنگاران آمادگی دارد اضافه کرد: اگر این مشکلات احصا شود، بسیاری از آن را می توان برطرف کرد.

معاون فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با اشاره به حوزه های مختلف و متنوع فعالیت خبرنگاران افزود: بیش از آن که این توقع وجود داشته باشد که دولت و مجلس در زمینه حل مسائل و مشکلات همه خبرنگاران اقدام کنند، دیگر مجموعه ها هم باید مشکلات خبرنگاران را مطرح و پیگیری کنند تا به نتیجه برسند.

پرویز با بیان این که مسائل و مشکلات خبرنگاران در بخش های مختلف ، متنوع و متفاوت است گفت: به عنوان نمونه، برخی خبرنگاران به طور رسمی اشتغال دارند و بیمه هستند و امنیت شغلی نسبی برا‌ی آنان فراهم می شود اما گروهی دیگر به شکل آزاد، حق التحریری کار می کنند که از حق بیمه بهره مند نیستند و ممکن است امنیت شغلی نداشته باشند.

وی افزود : خبرنگاران مانند بسیاری از اهل فرهنگ در سال های دور مورد حمایت خاص قرار نمی گرفتند و با وجود ضرورت بازنگری در سیاست ها برای حمایت از آنان (خبرنگاران) این امر در برخی بخش ها پیشرفت بیشتر و در برخی حوزه ها کمتر داشته است که به این علت جامعه خبرنگاران، خود باید مشکلات را احصا و به حوزه های مختلف منتقل کنند تا دولت نیز برای برطرف کردن آن کمک کند.
+ نوشته شده توسط saremi در 7 Aug 2008 و ساعت 7 PM
GetBC(269);
آرشیو نظرات
استاد روزنامه نگاري
ديدار♦ چهار فصل
بهار ايراني - چهارشنبه 8 اسفند 1386 [2008.02.27]
‏استاد بزرگ روزنامه نگاري، ا زآغازگران پاورقي نويسي درايران، بنيانگزار وسردبير کيهان ورزشي، گزارشگر ‏جنگ الجزاير، بشارت دهنده صلح وآشتي در زندگي، سر فرو نياورده در برابر نام و نان، کتاب تازه خود را براي ‏مشتاقان امضاء مي کند...‏
‎‎از ديروز به فردا‎‎
ديداري ديگر است بادکتر صدرالدين الهي در لوس آنجلس به مناسبت انتشار کتاب تازه اش از "دوري ها و دلگيري ‏ها" و به همت بيژن خليلي مدير شرکت کتاب وهما سرشار روزنامه نگار سرشناس ايراني.‏
‏ برنامه با فيلمي 45 دقيقه اي شروع مي شود که عباس حجت پناه از زندگي " استاد" تهيه کرده است. آنگاه عترت الهي ‏همسر دکتر الهي بدعوت هما سرشار روي صحنه آمد. خانم معتمدي کردستاني نفر بعدي بود که نوشته اي راکه از ‏مطلب کتاب تهيه کرده بود، دکلمه کرد.‏
در پايان دکتر صدرالدين الهي بخشي از مطلب کتاب را بازخواني کرد و به صف مشتاقاني پيوست که از ساعت ها پيش ‏د رهواي بسيار سرد لوس آنجلس انتظار مي کشيدند تا کتاب امضاء شده را دريافت کنند.‏
در اين مراسم جاي شاگردان استاد در دانشکده علوم ارتباطات اجتماعي خالي بود. اين شاگردان که بسياريشان در داخل ‏و خارج کشور اداره نشريات و سايت ها را بر عهده دارند خالي بود. يکي از اين شاگردان مقاله زيبائي نوشته است و د ‏رکمترين خطوط تصويرکاملي از دکتر صدرالدين الهي داده است.‏
‎‎نه، او پير نمي شود...‏‎ ‎عليرضا خدائي
يکشنبه شب، تنگ غروب، در يک گوشه اي از ينگه دنيا، زير يک سقف، اما با در و پيکر(1) براي دکتر صدرالدين ‏الهي، به پاس بيش از 6 دهه ماندگاري استوارش در خانه روزنامه نگاران ايران مراسمي برپا کردند. از اطراف و ‏اکناف آمده بودند، کم هم نيآمده بودند. در تجليل از او سخن هم گفتند، اما شيرين گفتار تر از همه، خودش بود. پيرانه سر ‏سخن گفت، اما راست اينست: پير نشده! نسيان؛ حتي "کم کم" هم به سراغش نيآمده!(2)‏‏ صدرالدين الهي، اگر به شيوه خود او که اين حرفه را با استادي تقطيع مي کند بخواهيم بنويسيم: روزنامه نگار است. در ‏اين حرفه و فن که با تاسف بايد گفت در جمهوري اسلامي مانند همه امور ديگر مرزهايش بهم ريخته و داستان "احضار ‏خياط ها در زمان ظل السلطان" را تداعي مي کند، فرق است ميان "خبرگير" با "خبرنويس"، "گزارش نويس" با ‏‏"سرمقاله نويس"، "مقاله نويس" با "ويراستار"، "تيترنويس" با "سردبير" و تازه هر کدام از آنها، در رسانه هاي ‏مکتوب، صوتي و تصويري به شاخه هاي گوناگون- برحسب امور سياسي و رخ دادهاي غير سياسي و کانون هاي فعال ‏اجتماعي و...- تقسيم مي شوند. اين مجموعه، همراه با هنر ارتباط گيري و حفظ رابطه با همگان اگر با هم جمع شوند، ‏آنوقت نامش مي شود "روزنامه نگاري" يا "روزنامه نگار". و صدرالدين الهي روزنامه نگار است. از اين مقام به بعد، ‏هستند کساني که تک بُعدي اند. براي نمونه مرحوم عبدالرحمان فرامرزي در اين حرفه، مقاله نويس زبردستي بود. يا ‏غلامحسين صالحيار و يا دکتر مهدي سمسار سردبيران کم نظيري بودند. اما، آنها گزارش نويساني خوب و يا حتي تيتر ‏نويسان برجسته و يا خبرگيرهاي تيزبين و يا حتي همه شان داراي هنر حفظ رابطه ها نبودند. ‏
صدرالدين الهي در اين خانه، صاحب چند کرسي است. سردبير ورزيده‌اي بود، البته در شاخه و رشته ورزشي. او را ‏مي تواند بنيانگذار "کيهان ورزشي" دانست. گزارش نويسي کم نظير است و اگر چشمش نزنند، در گزارش نويسي ‏رقيب ندارد. نام خود را در اين رشته، در گزارش هايش از جنگ استقلال الجزاير جاودانه کرد. براي تهيه اين گزارش ‏ها 27 بار خود را به الجزاير رساند و بارها جان خويش را به خطر انداخت. اگر دست در خرجين خاطره هاي خويش ‏کند و گذشته ها را بيرون بکشد، مقالاتش با مقالات عبدالرحمان فرامرزي رقابت مي کند. در حفظ رابطه ها و ارتباط ‏برقرار کردن نيز بسيارتواناست.‏
تا زماني که با محافل مطبوعاتي و اهالي خانه مطبوعات نشست و برخاست شخصي و کاري داشت، معلم اين حرفه هم ‏بود و زماني که براي تدريس روزنامه نگاري به دانشکده علوم ارتباطات دعوت شد، استاد اين رشته در تمام شاخه ‏هايش شد. و در صدر همه شاخه ها "گزارش نويسي"! که تا ادبيات و تاريخ، سياست و هنر و دهها شگرد و هنر را ‏نداني و از هر حادثه و رويدادي با ذهنت عکس نگرفته باشي به درون اين خانه آخر راه نمي يابي.(3) بقول خودش، از ‏هفت تخم بلبل، يک جوجه خوش صدا بيرون مي آيد! و او خود، همين است. ادبيات ايران و جهان را خوب خوانده و ‏ميداند. شعر کهن، نيمائي و شکسته ايران را هم خوب مي شناسد و هم بسيار حفظ است و دلنشين مي خواند و حق ‏سراينده اش را، گاه نيکوتر از گوينده و سراينده اش ادا مي کند. آرشيو کم نظيري از رويدادهاي زمان خويش است. از ‏پيش از 28 مرداد تا اکنون. اگر مي خواست، مي توانست عالم و اديبي گردد نگو، يا شاعري شيرين سخن، (4) اما ‏صدرالدين الهي با همه اين مجموعه و اندوخته "روزنامه نگار" شد و استاد اين حرفه. در مهاجرت و دوري از ايران هم ‏بر سر عهد و ايمان خود با اين حرفه باقي ماند و در مقايسه با همه آنها که دور از اقيانوس ايران – در مهاجرت- شنا مي ‏کنند، او پيشتاز است، چنان که گوئي هر خروسخوان لب همين اقيانوس وضو مي گيرد و بعد به محراب روزنامه نگاري ‏مي رود. راستش، در اين خانه، حرفه و فن حتي به تفکر و گرايش سياسي نيز شاخ مي زند تا راه خويش را باز کند. ‏
قفس مهاجرت براي او تنگ و تاريک بود و هست، اما او پري روئي بود که تاب مستوري نداشت (5) و از روزن ينگه ‏دنيا نيز سر برآورد. چه حيف، که انقلاب 57 به خويش امان نداد، تا از همه توان خفته در اين خانه بهره گيرد! نه براي ‏صدرالدين الهي که بهرحال به خويش و حرفه خويش بدهکار نيست، بلکه براي آن نسلي حيف که دق الباب کرد و به ‏درون خانه هم آمد، اما دريغ که قبل از رفتن به محراب نتوانست پاي منبر او بنشيند!‏‏ ‏پانوشت:‏
‏1- اصل شعر از زنده ياد افراشته در قطعه "برف زمستاني" است:‏زير يک سقف، ولو بي در و پيکر جائيتا دراين برف نباشيم ولو، آي گفتي‏ ‏‏2- از شعر "خانگي" در دفتر "از قُرق تا خروسخوان" سياوش کسرائي در دوران رکود جنبش مردم و سلطه کودتاي ‏‏28 مرداد:‏راست اينست، که ماسگ رامي شده ايم، گرگ هاري بايد!‏‏ ‏‏- اصل شعر تک بيتي است از ايرج ميرزا:‏ياد ايام جواني جگرم خون مي کرد‏خوب شد پير شدم کم کم و نسيان آمد
‏3- اصل شعر از عراقي است:‏در دير مي زدم من، که ندا ز در درآمدتو برون در چه کردي، که درون خانه آئي؟
‏4- در اصل قطعه اينچنين است:‏روزها بايد که تا يک پنبه دانه زآفتابزاهدي را خرقه گردد يا حماري را رسن‏‏...‏عمرها بايد که تا يک کودکي از روي طبع‏عالمي گردد نکو، يا شاعري شيرين سخن
‏5- اصل شعر از ايرج ميرزا در حمله به ارتجاع ديني و حجاب:‏پري رو تاب مستوري ندارد‏در ار بندي، ز روزن سر برآرد