۱۳۸۷ دی ۱۰, سه‌شنبه

کفش های خبرنگار


لنگه کفش هایی که به سمت احمدی نژاد و بوش پرتاب شد

ماجرای لنگه کفش‌هایی که به سمت یک رئیس‌جمهور پرتاب شده است، چنان به صدر اخبار جهان نشست و شگفتی آفرید که انگار همه فراموش کرده‌اند مشابه همین اتفاق را ما در ایران نیز داشته‌ایم با این تفاوت که لنگه کفش مذکور چنان از هدف دور مانده بود که کار به جا خالی دادن رئیس‌جمهور ما نکشید.از قضا هر دو در آخرین ماه پائیزی رخ داد یعنی پیش از آنکه در دسامبر امسال بوش پرتاب لنگه‌های کفش یک خبرنگار به سمت خودش را تجربه کند، محمود احمدی‌نژاد در دسامبر سال ۲۰۰۶ نیز این حس دشوار را برای دقایقی در دانشگاه پلی تکنیک تهران تجربه کرد.این روزها در تمام خبرگزاری ها و روزنامه و رسانه های جهان از لنگه کفش‌هایی که به سمت بوش در روزهای پایانی عمر دولت‌اش پرتاب شده است، می شود خبر خواند اما آن روزها، تنها خبرگزاری ایسنا چند خطی کوتاه از ماجرای این لنگه کفش‌ها نوشت و ما نیز در روزنامه‌ها به دلیل آنکه به کرات دیوار خود را کوتاه تر از دیوار خبرگزاری‌ها دیده بودیم، دور لنگه کفش را یک خط قرمز کشیدیم و تنها چند خطی از ماجرای آتش زدن عکس آقای احمدی نژاد را نوشتیم و باقی را وبلاگ‌ها و سایت‌ها گزارش دادند.
پرتاب لنگه کفش به هر دلیلی از سوی هر کسی رخ دهد بی شک با منطق و اخلاق و اصول انسانی سازگاری ندارد اما دلایل بسیاری در دل این خشم ، نهفته است که بی‌تفاوت گذشتن از کنار آن، بی شک لنگه کفش‌های دیگری را روانه عرصه حضور مقامات مسول می کند. یعنی آنجا که جامعه در هر سطوحی، توده مردم، جامعه دانشگاهی ، رسانه ای و حتی گاه نخبه گان و نمایندگان پارلمان‌ها احساس کنند که حرف ها و شکوایه‌هایشان شنیده نمی‌شود، به رفتارها و برخوردهای فیزیکی و خشن روی می‌آورند که از جمله آن پرتاب اولین اشیاء نزدیک به آنها به سمت فرد مورد اعتراض است. بر این اساس ضروری به نظر می‌رسد که فارغ از جهت گیری‌های سیاسی این دو اتفاق مشابه با رویکرد تطبیقی مورد تامل قرار گیرد.اگرچه کیفیت نحوه بروز این خشم در دو دسامبری کهه بر رئیسان‌جمهور ایالات متحده و ایران گذشت متفاوت است اما واکنش‌های بعدی آنها ابعاد دیگر این ماجرا را روشن می‌کند.در دسامبر اول ، لنگه کفش بنا بر گزارش خبرگزاری ایسنا به سمت سن پرتاب شده بود و قطعا همین امر واکنش فیزیکی احمدی‌نژاد را با واکنش فیزیکی بوش متفاوت می‌سازد اما هر دو رئیس‌جمهور دو واکنش کاملا مشابه پس از این رخداد از خود بروز دادند. خونسردی، آرامش و طنازی اولین واکنش در میدان وقوع حادثه بود که در ماجرای اول، احمدی نژاد وقتی پرتاب لنگه کفش و ترقه‌ها را دید، لبخند بر لب خطاب به دانشجویان با طنز گفت: “توپ ، تانک ، مسلسل دیگر اثر ندارد.” بوش نیز در ماجرای دوم با لبخند زبان به طنز گشود و گفت، شماره کفشی که به سمت من پرتاب شد، ۱۰ بوده است.علاوه بر زبان طنز بی‌شک هر سیاستمداری می‌باید دیدگاه و موضع سیاسی خود را نسبت به این واقعه مهم بیان کند. بار دیگر دو موضع کاملا مشابه از سوی دو رئیس جمهور اتخاذ شد. احمدی نژاد سراغ وبلاگ شخصی خودش رفت و برای توصیف آنچه بر او در ماجرای پرتاب لنگه کفش و آتش زدن عکس رئیس جمهور رفته بود، نوشت: وقتی شاهد چنین جلوه‌ای از “آزادی” بودم، به عنوان محمود احمدی‌نژاد، کمترین کدورت و ناراحتی را نسبت به کسی در قلب خویش احساس نکردم…” . بوش نیز سراغ تریبون همان کنفرانس حاضر رفت و در عین حال که خطاب به ماموران امنیتی که خبرنگار را از صحنه خارج می‌ساختند می‌گفت که این خبرنگار مزاحم او نیست، تاکید کرد: ” این کاری است که مردم در یک جامعه”آزاد” انجام می‌دهند.و اما برداشت رسانه‌های رسمی ایران از این رخداد مشابه و موضعگیری مشابه جالب توجه است.صرف نظر از شعف و شوق رسانه ملی و خبرگزاری دولتی درپخش و انتشار چندین باره ماجرای دسامبر رئیس‌جمهور آمریکا برخلاف سکوت خبری سنگین در مورد دسامبر رئیس جمهور ایران، می‌شود به این رویکرد کاملا متفاوت آنها در برابر بهره برداری سیاسی دو رئیس جمهور از این ماجرا اشاره کرد.شگفتا که هر دو رئیس جمهور مهرورزی خویش را با بیان عدم ناراحتی از اعتراض کننده بروز دادند و در اقدامی همدلانه تر هر دو نیز این شیوه اعتراض را دلیلی برای وجود آزادی و دموکراسی خواندند اما شگفت تر تیتر خبرگزاری فارس است که نوشت:” وقتی لنگه کفش‌ها معنای دموکراسی می‌دهند. ”در آغاز خبر نیز آمده: نارضایتی مردم عراق از محقق نشدن، اهداف کاخ سفید، تا آنجا پیش رفته که بوش وادار شد پرتاپ لنگه کفش از سوی یک خبرنگار عراقی که در فرهنگ مردم عراق اهانت تلقی می‌شود رابه عنوان نشان دموکراسی در این کشور جلوه دهد تا از آبروریزی بیشتر آمریکا جلوگیری کند.” کاری که درست در دسامبر سال ۱۳۸۵ رئیس جمهور ایران نیز انجام داد و لنگه کفش‌ها آنجا نیز به کمک دموکراسی نیم بند ایران آمده بودند تا دوباره فخرش به جهان فروخته شود.
۲۵ آذر ۸۷ گاه نویس
۴۰ نظر برای “لنگه کفش هایی که به سمت احمدی نژاد و بوش پرتاب شد”
سامان ۲۵م آذر ۱۳۸۷ ، ۱۲:۲۸ ب.ظ
سرکار خانمسلامآزادی و روش استفاده از آن خود یک (تاکتیک) است.همانطوری که همه می دانند ، آزادی ، گرفتنی و بدست آوردنی است.آزادی دادنی نیست .اگر به کشور مصیب زده ای چون عراق ، بعد از سالها دیکتاتوری ، گوشه هایی را از آزادی نشان دهیم ، نتیجه اش همین است.علی رغم اینکه من به خیلی از کارهای آمریکایی ها اعتراض دارم و از طرفی بوش را نیز یک انسان درستکار نمی دانم ، خواهش می کنم که فراموش نکنیم ؛ این همان عراقی بود که صدام حسین در زندان های آن کشور مصیبت زده ، دستگاه چرخ گوشتی داشت که زندانی ها را چرخ می کرد. آن هم در قرن بیستم!اما اکنون اینقدر پیشرفت کرده اند که خبرنگارش ، حتی به غلط بتواند در حضور نخست وزیر ، دست به همچین اشتباهی بزند
واما در مورد محمود احمدی نژادخانم مسیح خانم عزیز ، شما به عنوان خبرنگار ، به عنوان نبض خبری و انتقادی جامعه ، خوب به یاد می آوری احمدی نژاد با دانشجویانی که عکسش را آتش زدند چه کرد، فراموش نکنیم که سه دانشجوی منتقد را با آن برنامه مسخره و آن روش نخ نمای جعل نشریه های دانشجویی ، ماه ها تحت شکنجه قرار دادند. البته به کمک جوانک ستمگر، قاضی مرتضوی بدنام!لذا علی رغم اینکه از بوش ، به دلیل حماقت ها و سو استفاده هایی که از نام دمکراسی کرده ، بسیار متنفرم ، اما لطفا دنیایی که در آن حقوق بشر ، اگر صد در صد رعایت نمی شود ، لا اقل به عنوان یک اصل در ظاهر محترم است ، را با دنیای دیکتاتوری مانند ایران خودمان ، مقایسه نکن!ضمنا ، من خواهش کرده بودم برای من ایمیل بزنید ، می خواستم راجع به مطلبی با شما صحبت کنمبا احترامسامان
badahwazi ۲۵م آذر ۱۳۸۷ ، ۱:۲۵ ب.ظ
جالبه که مردم عراق الان میتونن از خبرنگاری که این کار رو کرده حمایت کنن و به خیابون بیان وشعار بدن ولی همه میدونیم چی بر سر دانشجویان پلی تکنیک اومد
ابوذر آذران ۲۵م آذر ۱۳۸۷ ، ۲:۴۵ ب.ظ
در بیابان لنگه کفش هم غنیمت است!
سروش ۲۵م آذر ۱۳۸۷ ، ۵:۰۹ ب.ظ
آیا این اتفاق میتونه در کشورم در مورد یه مسوول بیافته بدون اینکه کسی با مجازات های عجیب و غریب رو برو بشه؟
عادل ۲۵م آذر ۱۳۸۷ ، ۱۰:۴۴ ب.ظ
سلام.ممنون از حضورتون…مانند دوستان قبلی سؤال اصلی من هم این است که چه بر سر خبرنگار و دانشجو آمده است؟! البته حتی اگر همین اتفاق در امریکا رخ می‌داد نتیجه با این حالت که در عراق افتاد فرق نداشت. شرایط بقای حاکمان در امریکا با آزادی مطبوعات و خبرنگاران و منتقدان تأمین می‌شود ولی در کشور ما ….اصلاً چرا ما دوست داریم به چیزهایی که نداریم افتخار کنیم؟!ما آزادی مخالف نداریم…در مورد کامنت نوشته قبلی شما و قرار دادن مطالب سایر وبلاگها و روزنامه هایتان در این سایت، پیشنهاد دیگری هم مطرح است.اینکه لینک آنها را در ستونی کنار سایتتان دهید.(گیر دادیما!شاید شما دلتان نخواهد ما آنها را بخوانیم یا شاید می‌خواهید مجبورمان کنید روزنامه آقای کروبی را بخریم!)
بامداد امید ۲۵م آذر ۱۳۸۷ ، ۱۱:۳۳ ب.ظ
غاز همسایه مرغه و مرگ خوبه برای همسایه
جابجایى رایگان استقبال کنندگان از رئیس جمهورمدیر کل راه آهن ناحیه جنوب گفت: استقبال کنندگان شهرهای شمالی و جنوبی خوزستان به صورت رایگان به مقصد اهواز جابجا می شوند.به گزارش ایرنا «علیرضا احتشامی» افزود: با هدف رفاه حال شهروندان و استقبال کنندگان از هیأت دولت و رئیس جمهور دو قطار به صورت ویژه مسافران مسیرهای اندیمشک به اهواز و ماهشهر به اهواز را امروز به رایگان جابجا می کنند.وی گفت: قطار اندیمشک به اهواز ساعت شش صبح و قطار ماهشهر به اهواز نیز ساعت شش و ۳۰ دقیقه مسافران را به ایستگاه اهواز جابجا می کنند.مدیر کل راه آهن ناحیه جنوب افزود: با قطار اندیمشک به اهواز مسافران شهرهای شمالی شوش، اندیمشک و دزفول برای شرکت در آیین استقبال از رئیس جمهور به اهواز انتقال می یابند.
رییس
می آید
اتوبوس های واحد همه
می روند
مسافران(دانش آموزان-کارگران-…)
در ایستگاه ها به جا
می مانند
هوا چه سردتر می شود
۲۶/۹/۸۷ساعت ۶:۳۰
یاشار ۲۵م آذر ۱۳۸۷ ، ۱۱:۵۲ ب.ظ
در مورد “من آزاد هستم”دو اشتباه چاپی کوچک دیدم در صفحه ۵۱ سطر ۹ آمده است “…توی گوشم راستم …”که باید توی گوش راستم باشد.صفحه ۶۰ سطر۱۳ آمده است “خیلی ها هم فرقی شیراک و …”که باید فرق “بین” شیراک و …باشد و در صفحه ۳۶ سطر ۱۴ همسایه ها با دو املا متفاوت نوشته شده است.و یک سوال آیا واقعا “بژ”در همان اولین تماس در جاده خودش را معرفی نکرد !!!؟کاش می نوشتید برای شناخت بیشتر او. هر چند بارها نوشتید اسامی واقعی چه مشکلی را ایجاد کرد در “تاج خار”
پرستوی از سفر مانده ۲۵م آذر ۱۳۸۷ ، ۱۱:۵۴ ب.ظ
امیدوارم لپ تاپ نو از “خانه به دوشی “رهایتان کند و در جایی مستقر شوبد حتی خارج از “خانه”
علی کبیری ۲۶م آذر ۱۳۸۷ ، ۱۲:۰۱ ق.ظ
I would give this title
“FLYING SHOES IN NO-FLY ZONE”
همان که رفته که رفته! ۲۶م آذر ۱۳۸۷ ، ۳:۴۷ ق.ظ
پرتاب لنگه کفش به هر دلیلی از سوی هر کسی رخ دهد بی شک با منطق و اخلاق و اوصول انسانی سازگاری ندارد اما ,,,,,…….… حالم از این حرفها بهم می خوره!مرادیان رو میشناسی!!!!!!!!!!!!!!!؟ سلام میرسونند!!!
عباسعلی ۲۶م آذر ۱۳۸۷ ، ۳:۴۷ ق.ظ
با سلام .داستان صداوسیمای ما مثل ضرب المثلی است که قدیمی ها می گفتند:فلانی دنبال گوز گم کرده و کو… بی طهارت می گرده (ببخشید از بی ادبی ولی در مثال مناقشه نیست ). بس که این صحنه رو نشون دادند حالم بهم خورد . البته باید منتظر حمله همین آقا به جمهوری اسلامی هم باشیم مثل بقیه داستانهای قبلی و حمایتهای الکی که صداوسیمای ما می کرد.
سفید...سیاه ۲۶م آذر ۱۳۸۷ ، ۳:۵۴ ق.ظ
اگر همین لنگه کفش به سمت آغا پرت شده بود اولا اینکه به دلیل خماری دائم حتما به وسط هدف می خورد ………………………
سلامت ۲۶م آذر ۱۳۸۷ ، ۵:۲۱ ق.ظ
مستحضر هستید که سیاسیون دولتی این روزها شدیدا در سفرهای تبلیغاتی برای احمدی‌نژاد به سر می‌برند. از آن جمله می‌توان به حاج فیروز احمدی یار دیرین احمدی‌نژاد اشاره کرد(فرمانداری در زمان استانداری احمدی‌نژاد در استان اردبیل، حضور در شهرداری تهران در زمان شهرداری احمدی‌نژاد در کارنامه کاری ایشان موجود است و اکنون نیز به عنوان معاونت سیاسی_ امنیتی استان اردبیل مشغول به کار هستند.) او امروز در مراسم معارفه فرماندار جدید شهرستان پارسابادمغان در سخنرانی مبسوط حدود یک ساعته به قصیده‌سرایی در مدح احمدی‌نژاد پرداخت. مدح از استاد چنان شعفی در وی ایجاد کرده بود که در قسمتی از سخنانش تعبیر جالب و منحصر به فردی به کار بردند! ایشان فرمودند: وقتی احمدی‌نژاد رئیس جمهور شد مرا فرا خواند و گفت حاج فیروز تو باید برای خدمت بروی به اردبیل. گفتم «همه دخترانتان را یک هو شوهر ندهید بگذارید یکی دو نفرشان نزدیک شما و برای خدمت به شما بماند!!؟» (این مثل ایشان با نگاه‌های عجیب حضار به همدیگر همراه شد!)یک سئوال: آیا حاج فیروز احمدی عضو کمپین دفاع از حقوق زنان شده‌اند؟
lili ۲۶م آذر ۱۳۸۷ ، ۵:۳۳ ق.ظ
کاشکی اون لنگه کفش پلیتکنیکی ها خورده بود تو سر احمدی نژاد یه ملت کهسهل یه دنیا رو از دستش راحت میکرد
همشهری ۲۶م آذر ۱۳۸۷ ، ۶:۵۷ ق.ظ
سلام مسیح عزیزواقعا تو این مملکت چه خبره ؟کاشکی گزارش صداوسیما رو می دیدین که گزارشگر یه لنگه کفش به مردم می داد تا به طرف بوش مجازی پرتاب کنن !!!!!!!!!واقعا چه مون شده؟
یکی ۲۶م آذر ۱۳۸۷ ، ۹:۵۵ ق.ظ
جناب سامان
اون دیکتاتوری که شما میگید تو زندوناش چرخ گوشت داشته با پشتیبانی همین امریکا اون کارها رو کرد و اگر حمایت آمریکا نبود خیلی سال پیش توسط مردم عراق سرنگون شده بود. حالا هم تنها دلیل رفتنش تموم شدن تاریخ مصرفش بود نه سرنگون کردن یک دیکتاتور.
واقعا این اصل که مردم فراموشکارن چه کمکی به دستگاه تبلیغاتی غرب میکنه.
سرکار خانم علی نژاد& شاید بد نباشه عاقبت اون کسی که تو ایران اون لنگ کفش رو پرت کرد با این خبرنگاه عراقی در مهد دموکراسی هم بنویسید. هرچند به تجربه ثابت شده بعضیها اول هدف رو تعیین میکنن و بعد مطلب مینویسن که خوب در نتیجه بعضی اخبار که در راستای هدف تعیین شده نباشه ارزش بیان کردن هم نداره.
یکی ۲۶م آذر ۱۳۸۷ ، ۱۰:۰۶ ق.ظ
شاهد از غیب رسید. فعلا این یکی رو داشته باشید از دموکراتها تا بعد ببینیم شما که خبر از کفش پرون اول دارید هم بگید چیکار کردن باهاش؟ اصلن کسی که کفش رو انداخته بود دستگیر شد تو ایران دیکتاتور؟http://news.bbc.co.uk/2/hi/middle_east/7785338.stm
farzand - iran ۲۶م آذر ۱۳۸۷ ، ۱۱:۵۶ ق.ظ
مسیح علی نژاد. می گن دیشب احمدی نژاد خواب دیده که یه گاو لاغر هفتاد میلیون نفر رو خورده. خواب گزاران معبد آقا اومدند تعبیرش کردند. تعبیرش این بوده : محمود دوباره رئیس جمهور می شه و هممون رو می خوره. چی؟ سلام نکردم. excuse. مسیح علی نژاد سلام. چطور است پویان. مسیح علی نژاد پویان…
ابراهیم ۲۶م آذر ۱۳۸۷ ، ۱۲:۴۴ ب.ظ
با درودایا میشد از بوش انتظار می داشتیم زمانیکه همکاران ان خبر نگار مشغول نوازش !وی بودنند از کار انها جلوگیری می نمود و می پرسید در چرائی چنین کرداری؟ ویا نوشته ام زیاد ارمان گرایانه است؟شاد زی و هماره با نشاط
بارباپاپا ۲۶م آذر ۱۳۸۷ ، ۱:۳۰ ب.ظ
سلام واقعا خیلی خوشحال و شگفت زده شدم کامنت شما رو دیدممطلب جالب و موشکافانه بوداما من فرقهای توی این دوتا میبینمبه نظرم اگر به سمت احمدی نژاد واقعا کفش پرت میشد(به جای آتیش زدن عکس)احتمالا نمیتونست به موقع عکس العمل نشون بده و جاخالی بده چون داج کردن با اون سرعت نیاز به هوش و تمرین داره و بامضروب شدنش قیافه قضیه کلا عوض میشد،در ضمن اگر ضارب رو همون جا تیکه تیکه نمیکردن فرداش توی بازداشتگاه مثل خیلی های دیگه یا خودکشیش میکردن یا پاش پیچ میخورد و از پله ها سقوط میکرد.
لنگه کفشی بسوی آیت الله جنتی ۲۶م آذر ۱۳۸۷ ، ۳:۵۲ ب.ظ
لنگه کفشی در نماز جمعهچند سال پیش درمراسم نماز جمعه ودر قسمت ویژه حضورداشتم اتفاقا آقای جنتی داشتند راجع به خبر وخبرنگاران وآن واژه( قلم بدست مزدور)سخنرانی می کرد که ناگهان لنگه کفشی از بلای سرم به سمت ایشان پرتاپ شد ولی چونکه فاصله زیاد بودبه ایشان برخورد نکرد ولی بیچارهآن جوان معترض وآن وضعیت خاص ………….من خود شاهد بودم که چگونه با مشت ولگد وحتی راه نفسش را بسته بودنند وافسوس که نمی دانم کی بود وکجاهست ویازنده است یانه…………..
حسین لامعی ۲۶م آذر ۱۳۸۷ ، ۴:۳۱ ب.ظ
سلام به همگی و مخصوصا خانوم علی نژاد….
“وقتی کفش ها سخن میگویند”
نمیدونم به سر اون دانش جویی که به سمت احمدی نژاد کفش پرتاب کرد چی اومد همان گونه که اون مردی که لنگه کفشش رو پرتاب کرد سمت بوش تاوانش را داده…. تاوان اون مرد کشته شدن میلیون ها عراقی به دست آمریکایی ها بوده و هست….
از احمدی نژاد اصلا دفاع نمیکنم اما جالب نیست که بخوایم به خاطر کوبیدن احمدی نژاد بیایم و پشت بوش سنگر بسازیم و بگوییم آن فردی که لنگ کفشش را برتاب کرد سمت بوش اکنون در آزادیست اما این جا نه….!!
آن لنگه کفش که به گفته ی بوش شماره اش ۱۰ بود! قطعا لنگه کفشی بود که نفرت دنیا را از استکبار فریاد میزد…. چه به طرف احمدی نژاد چه به سمت بوش….
کاش به جای این سر مقاله مینوشتی: “وقتی کفش ها سخن میگویند”
یا علی مدد
اسما ۲۷م آذر ۱۳۸۷ ، ۶:۵۵ ق.ظ
سلام به همگی و مخصوصا خانوم علی نژاد(به قول اقای لامعی)منم تا حدودی با اقای لامعی موافقم……بیشتر از این حرف نمیزنم چون به طرز جالبی هر وقت سر و کله ی من تو این وبلاگ پیدا میشه حضور مسیح کمرنگ میشه و گاهی کلا از بین میره……
ایران ایرانی ۲۷م آذر ۱۳۸۷ ، ۱۰:۲۷ ق.ظ
سلام اصل اینه که کفشها پرتاب بشه به هدف خوردنش زیاد مهم نیست
ناصر ۲۷م آذر ۱۳۸۷ ، ۱۲:۳۰ ب.ظ
خبرنگاری که تحمل نگهداری خشم خود را ندارد باید از صنف متعهدوزحمتکش خبرنگاران خارج ولیاقت او بیشتر از دیکتاتوری مثل صدام نیست دمکراسی که به مغز همه سازگار نیست .
نیره ۲۷م آذر ۱۳۸۷ ، ۱۲:۳۸ ب.ظ
سلام آفرین برشما که بی منطقی رانمیپزیری .
حجت ۲۷م آذر ۱۳۸۷ ، ۱۲:۵۲ ب.ظ
[... جشن گرفتن صدا و سیما با لنگ کفش پرتاب شده به بوش ...]
http://mr-hzf.blogspot.com/2008/12/blog-post_4605.html
محسن شکوهی ۲۷م آذر ۱۳۸۷ ، ۳:۱۴ ب.ظ
آدم قلدر و دیکتاتور یا لنگه کفش توی سرش می خورد ویا تخم مرغ و گوجه فرنگی گندیده توی صورتش و یا اگر هم مثل آقای بلر در پارلمان انگلیس باشه که کاندوم پر از گرد سفید بطرفش شلیک می شود. این ها همه اعتراض مردم بخت برگشته به سیاست های قلدر مآبانه آقایان بوش، احمدی نژاد، بلر و امثالهم است و زیاد اتفاق افتاده و همه اشان هم اولش با جاخالی و بعدش هم با جوک و خوشمزگی و بعدش هم با خشونت و بگیر و ببند جواب داده اند. به قول معروف خودمون، سگ زرد برادر شغاله و ما هم چشم و گوشمان داره از این چیزها پرتر میشه. ولی حالا در این وا نفسا و سوالهایی که در مورد پول نفت و صندوق ذخیره ارزی و انواع و اقسام خبرهای دیگه، چرا مجلس از تحقیق و تفحص دستگاه های زیر نظر رهبری جاخالی داد؟ گمانم یک لنگه کفش هم به طرف مجلس شورای اسلامی در حال روانه شدنه و یا؟!
فرزند ایران ۲۷م آذر ۱۳۸۷ ، ۴:۴۴ ب.ظ
خودت بگو چی بگم؟ تو رفتی لندن نفست از جای گرمی داره بلند میشه. منی که توی تورم ۲۸ درصدی به گزارش منابع رسمی داخلی، دارم پشتک می زنم آیا نای دهان باز کردن رو هم دارم؟ تویی که اینترنت ۵۱۲ با تورم منفی در اختیار داری در قیاس با منی که برای connect 16kbps باید ۲۶۰۰ تومن پول بدم تابلو است که حافظه یمان در یادآوری سال ۸۵ نقیض باشد.
فرزند ایران ۲۷م آذر ۱۳۸۷ ، ۴:۴۵ ب.ظ
ثانیا از مایی که روزی دوبار داریم توی این تورم سزارین می شیم باید انتظار داشت که بریم و پیچ تلویزیون رو باز کنیم تا رسانه ی ملی بهمون بگه مردم عراق بوش رو فلان کردند و بهمان کردند. سر جدت به جای این حرفا یه کم از وضعیت معیشتت بگو.
فرزند ایران ۲۷م آذر ۱۳۸۷ ، ۴:۴۵ ب.ظ
از اون سیب های لبنانی، از پرتقالای اون وری. تو رو جون هر کی که دوست داری از بنزین بگو. از گازوئیل مفتی که قدرش رو ندونستیم. از چایی احمد و چکش سبز. از برنج منطقتون. از پژو ۲۰۶ ای که شده ۱۳/۵ تا. از نون سنگکی که جردن می ده ۱۰۰۰ تا ۱۵۰۰ تا.
فرزند ایران ۲۷م آذر ۱۳۸۷ ، ۴:۴۵ ب.ظ
از نون لواشی که می دن ۱۰۰ یا ۲۰۰ تا. حالا تو بگو: این خانم خجالت نمی کشه با اینکه می بینه هموطناش توی چه وضعیتی هستند میاد و از لنگه کفش حرف می زنه؟ من جای بوش می بودم لنگه کفش ها رو برای عید بر می داشتم.
فرزند ایران ۲۷م آذر ۱۳۸۷ ، ۴:۴۶ ب.ظ
اگر کارت اینترنت اجازه دهد داستان پختن خورش سبزی ای را که به قیمت از دست دادن میوه ی زندگانی یکی از هموطنانمان در غرب کشور شد را در وبلاگ قرار میدهم.استاد …
میم ۲۸م آذر ۱۳۸۷ ، ۶:۳۵ ب.ظ
من دلم میخواد بدونم این همه شجاعت و “خشم” در زمان حکومت صدام کجا خودشو مخفی کرده بود! حالا که از یوق اون دیکتاتور آزاد شدن احساس شجاعت و آزادگی گرفتتشون؟!!!خنده داره!
شهریار ۲۸م آذر ۱۳۸۷ ، ۶:۴۹ ب.ظ
اولین بار است که به وبلاگتان میایم. مقاله، بسیار قوی و پخته بود.از کامنت ها مشخص است که افراد با سوادی اینجا رفت و آمد دارند (البته خودم را نمی گویم)
محمد ۲۹م آذر ۱۳۸۷ ، ۱:۵۱ ب.ظ
مسیح عزیز سلامبسیجی ها را نقد کردیم و رفتند و حالا “فرزند ایرن” عزیز آمده است که ایشان نیز ادبیات زیبایی دارند!
رضا ۳۰م آذر ۱۳۸۷ ، ۱۲:۱۹ ق.ظ
این اقدام خبرنگار عراقی زشت ترین کاری بود که یک خبرنگار میتوانست انجام دهد. وظیفه خبرنگار اطلاع رسانی صحیح و آشکار ساختن حقیقت است نه پرتاب کفش و ترقه و تخم مرغ و … اگر خبرنگاری این کار راانجام دهد فرقش با شعبان بی مخ (ره) چیست؟اگر این خبرنگار از بوش و سیاستهای او کینه به دل داشت میتوانست سوال یا انتقادش را همانجا مطرح کند و پاسخش را هم بشنود.این آقای منتظر الزیدی که رسانه های داخل کشور اینقدر سنگ او را به سینه میزنند، خبرنگار شبکه البغدادیه وابسته به حزب بعث عراق است که در تلویزیونشان صدام را شهید میخوانند!!! و ایرانیان را مستحق مرگ میدانند.متاسفانه یک میلیونر سعودی حاضر شده لنگه کفش زیدی را ۲۰میلیون دلار بخرد، کسی نیست به این میلیونر بگوید آخه جانور، چرا با این ۲۰ میلیون دلار ۲ بیمارستان مجهز در بغداد نمیسازی؟؟؟؟
رضا ۳۰م آذر ۱۳۸۷ ، ۱۲:۲۱ ق.ظ
یادمان باشد که اگر کسی در زمان دیکتاتوری صدام چنین کاری میکرد، زنده زنده پوستش را میکندند
سینا صداقت نژاد ۳۰م آذر ۱۳۸۷ ، ۳:۵۲ ق.ظ
چه جالبمنم می خواستم یک مقاله در این باره در نشریات پلی تکنیک چاپ کنماگه خواستین این مقاله رو بخونین به میلم میل بزنید.در ضمن مقالتون خیلی بیشتر جای کار کردن داشت…شاید محدودیت ها و خط قرمز هاتون رو من به عنوان یک پلی تکنیکی نمی پسندم.……………………………………………………………………………………..من بخشی را نوشتم و بی شک بخش دیگر را شما می باید منتشر می کردیدخانه ات آباد پلی تکنیکی عزیز….
ارمان ۶م دی ۱۳۸۷ ، ۱۰:۲۱ ق.ظ
همایش «کفش‌های خبرنگار»
به گزارش فارس، سعید حدادیان، دبیر همایش ادبی «سوختگان وصل»، در هفتمین همایش که با عنوان «هویزه» و به همت دفتر ادبیات و هنر نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری و با حضور شاعرانی چون عبدالجبار کاکایی، مرتضی امیری‌ اسفند دقه و مصطفی محدثی خراسانی، در دانشگاه تهران و در تالار علامه امینی برگزار شد، از برگزاری همایشی با عنوان «کفش‌های خبرنگار» سخن گفت که اول اسفند به همت دفتر هنر و ادبیات مقام معظم رهبری در دانشگاه تهران برگزار خواهد شد. او عنوان کرد که: «همایشی تحت عنوان کفش‌های خبرنگار را برگزار خواهیم کرد و علاقه‌مندان می‌توانند آثارشان را تا آخر محرم به صندوق دفتر ادبیات و هنر نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه تهران ارسال کنند که مراسم پایانی این همایش در اول اسفندماه که دهه اول ربیع‌الاول است برگزار می‌شود و امیدواریم با برگزاری این همایش و به کمک هنر شاهد جاودانگی این واقعه باشیم».این حماسه همچنان ادامه دارد؟!